
آمد به دنیا،گونه هایی زرد دارد
مادر هنوز از زایمان،پَسدرد دارد
---
یک ماهِ پیش...کوچه...گلوله...شوهرش مُرد
دلخوش شده...:"این خانه دیگر مرد دارد"
---
آغوش میگیرد عزیزش را به زحمت
در دیده هایش قطره های سرد دارد
---
: "خوش آمدی دلبند من دنیا همینجاست
اینجا خدایی که تو را آورد، دارد
---
اینجا کدر بودن همان برگ ِ برنده ست
آیینه ام...دنیا غبار و گرد دارد...
---
دیر آمدی پروانگی ها رفته از یاد
هر کو هزاران لیلی ِ ولگرد دارد
---
آویزه ی گوشت بکن این پند ِ مادر
عاقل نشو...فهمیده بودن درد دارد
---
گیرم تمام خاک این کشور پر از مرد!
دنیا هنوزم آدم ِ نامرد دارد
---
همیشه با تو نیستم مادر،خدا هست
این زندگی هم روز ِ زوج و فرد دارد..."
---
در گوش او گفت و اذانی خواند و پژمرد
مادر که دستی از دعا دلسرد دارد
---
کودک فراموشش شد و اینک در آن خاک
نعشی که از آن غصه ها دق کرد دارد.....
-
:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7