خدايمان خريدني نيست...
نوشته شده توسط : نفیسه

پول، معمای
جالبی است...

وقتی تبدیل به خوراکی در دستان کودکی می شود و او را در نهایت شادمانی می بینی.

وقتی که پول به تکالیف اخروی تبدیل می شود و نمازهای یک به یک نخوانده آدمی
را در پس از مرگش، چنان شتابان خوانده می شود توسط دیگری که آدمی را در
جایی که نامش بهشت خوانند کیفور می کند و از کیفر فراری.

و زمانی پیچیده تر می شود که عشق را می فروشند و مبادله می کنند و گاهی هم
دور می اندازند و اینجاست که فرزندی آرزوی مرگ پدر و مادر می کند، تا به
ارث او برسد! یا شاید دستان پر از عشق مردی خالی بماند و عشق معشوق او نثار
مردی با دستان پر از پول بشود.

و همچنان قصه ی جدایی هاست که پابرجاست.........

براستی که پول هنرمندی است ماهر، که زشتی های اخلاق و رفتار را زیبا می
نماید، سیاهی ها را سفید، حرام ها را حلال، تنفرها را پر از عشق و معیاری
برای تمام خوبی ها...

دیگر چه انتظاری است وقتی مقام و تحصیلات و جایگاه اجتماعی، حتی ارزش های
درونی هزار ساله را به تمسخر می گیرد؟! و شایسته ها را ناشایست می نماید و
آنکه جایگاهش بالا نیست به لطف و مرحمت جناب پول ، چنان حکم می راند که
گویی ارث پدرانش است.

اما این نگاهی است در نگاهی شرمسار که انسانیت را جایز نیست.

می دانم که خدایمان خریدنی نیست ........

میدانم که هیچ ثرومتمندی نتوانسته عمر ابدی از خدا بخرد و یا ذره ای از
آنچه که مقدر بوده بیشتر زیسته باشد. چرا که صدقه ی بسیار چشمگیر یک
ثروتمند در نزد خدا برابر با صدقه خوشه ی گندم دهقانیست که خود نخورد و
بخشید به دیگری ، که اگر ثوابش را بیشتر هم بدانیم، بد بیراه نگفته ایم.

و می دانم که پول ظاهر را خریدار اما باطن را دست نمی یابد.

کودک خوراکی را بی مهر مادر و سایه پدر نمی خواد. و خدا تکالیف الهی که خود
در فرصتی که داده شده انجام دادی را با تکلیفی که برایت انجام بدهند یکی
نمی داند.

و عشق حقیقی هرگز بازیچه قرار نمی گیرد چرا که عشقی که فروخته شود یا
خریداری از ریشه و بن حقیقا عشق نیست... و شاید چیزی بدتر و بی شرافت تر از
هوس باشد.

پس بدیهی است و دور نیست که وقتی وسیله ای به نام پول در جایگاهش استفاده
نمی شود و فراتر از آنچه که هست معنا پیدا می کند همه ارزش ها و مقام ها
نیز در جایگاه خود قرار نمی گیرند ..

که این هم تقصیر خودمان است که انسانیت را به بازی می گیریم و سپس ناله و
شکایت سر می دهیم که خدایا این چه جهنمی است که آفریدی؟ باید در جوابت
بگویم که اگر در دریاچه ای پاک و پر از ماهی های زیبا در آفرینش خدا را ،
تو برای امیال و اهداف نفسانی خودت نفت سرازیر نکنی ، هرگز شاهد ناپاکی آن
نخواهی بود.

دیگر نمی دانم که چه بگویم ، تنها می دانم که هر چه روی دهد ، و هر چه
خریدنی باشد....

خدایمان خریدنی نیست......

http://safarezendegi.files.wordpress.com/2009/02/1234500.jpg

 





:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : دو شنبه 5 بهمن 1388 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: